دستور موقت در آیینه قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری
الف- ماهیّت دستور موقت در ادبیات حقوقی با تکیه بر دیوان عدالت اداری
صرف نظر از اینکه رای عبارت از حکم یا قرار است، در ادبیات حقوقی کشورمان، دستور موقت را نمی توان حکم به معنای اخصّ آن تلقی کرد، زیرا در ماهیّت دعوا صادر نمی شود و قاطع دعوا هم نیست. در اصطلاح حقوقی، حکم دادگاه به رایی اطلاق می شود که به موجب آن، اختلاف مطروحه نزد دادگاه حل شود. حقوقدانان با توجه به صراحت ماده 299 قانون آیین دادرسی مدنی، معیارهای چندی را برای تفکیک حکم از قرار معتبر دانسته اند.[1] در واقع، چنانچه تصمیم دادگاه متضمّن جمیع شرایط زیر باشد، حکم و در غیر این صورت قرار تلقی می شود:
در امر ترافعی صادر شده باشد ؛
از دادگاه صادر شده باشد ؛
راجع به ماهیت دعوا باشد ؛
قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری، هیچ ماده ای را به تعریف دستور موقت به عنوان یک قرار اختصاص نداده و فقط صدور آن را در مادتین 34 و 35 تجویز کرده است.[2] بر این اساس، دستور موقت موضوع مادتین فوق را منحصراً می توان «قرار» تلقی کرد، زیرا :
اولاً هیچ تاثیری در ماهیّت دعوا ندارد. در واقع، شعبه دیوان قبل از ورود به ماهیت دعوا و بررسی دفاعیات دستگاه دولتی طرف شکایت، و تشخیص ورود یا عدم ورود شکایت اصلی شاکی، صرفاً با در نظر گرفتن ضرورت و فوریت امر، و با توجه به مدارک و مستندات شاکی، مبادرت به صدور دستور موقت جهت جلوگیری از ورود خسارت به شاکی می کند. در تایید این مطلب، تبصره ذیل ماده 35 ق.ت.آ.د.د.ع.ا[3] صراحتاً اعلام می دارد: «دستور موقت تاثیری در اصل شکایت ندارد و در صورت رد شکایت یا صدور قرار اسقاط یا ابطال یا رد دادخواست اصلی، دستور موقت نیز لغو می گردد».